هیات دایر پاسخ میدهد :
تومار عليه تلاش اسلاميها٬ اتهام پراکنى به فعالين اپوزيسيون

یک دنیای بهتر: اخیرا بمنظور مقابله با تلاش دولتهای اسلامی در سازمان ملل برای اعمال ممنوعیت و محدود کردن نقد مذهب تحت لوای "توهین به مذهب"٬ طوماری در برخی محافل در چرخش است. خطاب این طومار به نمایندگان دولتها در سازمان ملل است. درخواستش از این دولتهاست که در مقابل این لایحه که در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل تصویب شده است٬ بایستند. حزب این طومار را امضا نکرد. دلایل هیات دایر در این زمینه کدامند؟ راه حل حزب چیست؟

علی جوادی: ما مخالف سر سخت قطعنامه پیشنهادی سازمانهای اسلامی در سازمان ملل هستیم. اما با روش سیاسی مندرج در طومار مورد نظر هم موافق نیستیم. اجازه دهید بیشتر توضیح دهم .

قطعنامه مورد نظر اقدامی آشکار در ضدیت با آزادی بیان و عقیده و بخشی از سازش "غرب" با دستگاه کٽیف اسلام و اسلام سیاسی است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری اولین جریانی بود که در سال گذشته زمانیکه این قطعنامه فوق ارتجاعی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل مطرح شد در مقابل آن موضع گیری کرد و تمامی نیروهای آزادیخواه و برابری طلب و سکولار و ضد مذهب را به یک مبارزه جدی علیه این اقدام فراخواند. ما گفتیم که ما مدافع و پرچمدار آزادی بی قید و شرط بیان در جامعه هستیم. نقد مذهب یکی از ارکان اولیه آزادی بیان در جامعه است. هیچ قلمرو و حوزه ای در جامعه نمیتواند خود را تحت لوای "مقدسات" ملی و مذهبی از نقد مصون بدارد. نقد مذهب، کاریکاتور کردن مذهب، "توهین" نیست. عین آزادی بیان است. برعکس نفس وجود مذهب در قرن بیست و یکم، شرم آور وعین توهین به علم و آگاهی و شعور انسان است. ما اعلام کردیم که از نقطه نظر ما ما مذهب، هر نوع مذهبی، یک جریان فکری و اجتماعی فی نفسه تبعیض آمیز، خرافی و مغایر با آزادی و شکوفایی و خلاقیت انسان است. مذهب، حتی بعنوان امر خصوصی افراد، سد راه رهایی و شکوفایی و اعتلای انسان است. علاوه بر این دستگاه مذهب یک سازمان عظیم جنایی، بخشی از شبکه آدمکشی، قتل و شکنجه و انسان ستیزی است. مذهب یک صنعت مافیایی کنترل نشده است. باید تحت کنترل جامعه قرار گیرد. مردم را باید از تعرض دستگاه مذهب مصون داشت. مبارزه علیه دستگاه مذهب و مبانی فکری و سیاسی آن یک رکن حیاتی مبارزه برای رهایی همه جانبه انسان از چنگال خرافات و تعصبات جاهلانه و عقب مانده است. همانگونه که جامعه بخشی از انرژی و امکانات خود را صرف مبارزه علیه بیسوادی، زن ستیزی، نژاد پرستی یا مبارزه بمنظور ریشه کن کردن انواع بیماریها و بلایای طبیعی میکند، بخشی از امکانات خود را نیز باید صرف مبارزه با دستگاه و صنعت مذهب، مذهب زدایی، کند. ما این قعطنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل را قاطعانه محکوم کردیم و خواهان گسترده ترین مبارزه علیه اسلام، مذهب و دستگاه کٽیف مذهب شدیم. ما در عین حال تاکید کردیم که آزادی های بی قید و شرط فردی و مدنی تنها در جامعه ای میتواند متحقق شود که خود آزاد باشد. تحقق آزادیهای سیاسی همه جانبه و گسترده و بی قید و شرط امر حزب اتحاد  کمونیسم کارگری است. انقلاب کارگری با از میان بردن انقیاد طبقاتی و اقتصادی انسانها، مبشر گسترده ترین آزادیها و امکانات ابراز وجود فرد در قلمروهای مختلف زندگی است .

اما آنچه در این طومار آمده است به لحاظ روش مبارزاتی مورد تائید ما نیست. ما خواستهای خود را از دولتهای متشکل در سازمان ملل طلب نمیکنیم. تلاش میکنیم با اعمال فشار از پائین بر این دولتها و با به میدان کشیدن بشریت متمدن و آزادیخواه به مقابله با قوانین و مقررات و مجموعه فکری و سیاسی شان برخیزیم. این راه حل جنبش ماست. بعلاوه مواضع سیاسی مندرج در این طومار بیانگر توهمی عمیق به نقش دولتهای غربی در مقابله با مذهب و مذهب اسلام است. در چند دهه اخیر ما شاهد بودیم که دولتهای بورژوایی نه تنها هر گونه پرچم مقابله با مذهب و خرافه را بر زمین گذاشته اند بلکه طی پروسه ای عنصر مذهب را هر چه بیشتر در دستگاه دولتی چه در غرب و چه در سایر نقاط جهان وارد کرده اند. به آن اتکاء کرده اند و شالوده های حکومتی خود و نیروهای اردوی خود را بر آن استوار کرده اند. نگاهی به دولتهایی که در دوران اخیر با کمک دولتهای غربی شکل گرفته اند٬ دولت اسلامی در افغانستان وعراق٬ نشاندهنده نقش ارتجاعی این دولتها در همدستی  و سازماندهی با دولتها و جریانات اسلامی است. ٽالٽا در دوران پس از یازده سپتامبر ما شاهد تقابل دو اردوی ارتجاعی در سطح جهانی هستیم. یک رکن این کشمکش جدال دستگاه مذاهب رسمی جهان در این قطب بندی ارتجاعی است. این طومار در عین حال آگاهانه یا ناخودآگاه در این اردو قرار گرفته است. ما برای قطع دست مذهب٬ تمامی مذاهب٬ از زندگی مردم مبارزه میکنیم. ما در مبارزه علیه دستگاه اسلام هیچ نوع همسویی و یا سازش و تخفیفی با دستگاه "مذهب رقیب" نداریم. ما کمونیستیم. مذهب زدایی یک پروژه حزبی ماست. طومار مورد نظر بیان تلاش گرایش راست جامعه و اردوی رقیب در مقابله با اسلام است. ما نیرویی در مقابل هر دو اردوگاه هستیم .

راه حل ما تشدید مبارزه علیه مذهب و افشای بند و بست دول غربی با دستگاه مذهب و سرنگونی رژیم اسلامی است. یک گام مهم در این مبارزه ترسیم چهارچوب سیاسی مبارزه ای است که باید به پیش برده شود.

یک دنیای بهتر: اخیرا مطلبی از یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب حکمتیست٬ فواد عبداللهی٬ در برخورد به ارزیابی ایرج فرزاد در زمینه عملکرد دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در ١٣ آذر نوشته شده است که در آن پا را از هر محدوده سیاسی خارج گذاشته و اتهام کٽیف "پرووکاتور پلیسی" را به طرف ایشان پرتاب کرده است. به چند مساله باید اشاره کرد: آیا کسی در این حزب نیست که جلوی چنین برخوردهایی را بگیرد؟ آیا این روش مورد تایید رهبری و عناصر کلیدی این حزب است؟ آیا رهبری این حزب این قدر تنزل کرده است که هیچگونه حرمت انسانی برای منتقد سیاسی خود قائل نیست؟ آیا این روشی است که باید از این حزب انتظار داشت؟ این رفتارها چگونه تمدن و انسانیت و انصاف کمونیسم کارگری را زیر پا میگذارند؟ آیا این روشها اتفاقا به اقدامات بعضا شبه پلیسی جریان راست آذرین – مقدم کمک نمیکنند؟ ریشه این برخوردها چیست؟ تشابه این برخوردها با اتهامات مشابه ای که از جانب رهبری حزب کمونیست کارگری کدام است؟ چگونه باید در مقابل زیر پا گذاشتن این نرمها و استانداردهای مبارزه متمدن سیاسی ایستاد؟

سیاوش دانشور: اين سياستها نشان مزمن شدن تمايلات فرقه اى و سکتاريستى و رسيدن به بيمارى سياسى عدم تشخيص و بى تناسبى است. اين نه "نقد سياسى" است و نه جدل سياسى. يک بى حرمتى آشکار و ترور شخصيت عريان است. "حزب حکمتيست" و هر کس ديگرى ميتواند مخالف ارزيابى ايرج فرزاد باشد. ميتواند آن را راست و غير واقعى و نادرست و غيره بنامد و مستدل پاسخش را بدهد. اما وقتى بجاى استدلال و بحث اتهام ميزنند٬ قبل از اينکه چيزى راجع به گوينده و حزبش بگويد٬ منعکس کننده بن بست بى سياستى و حرف نداشتن و ضد انتقادى شدن و مجاز دانستن هر روش مهوعى براى دفاع از منافع فرقه اى است. ايرج فرزاد کمونيستى قديمى و سرشناس است که تمام عمر مفيدش را وقف مبارزه کمونيستى کرده است. اطلاق "پرووکاتور پليس" به چنين کسى اعلام آمادگى اين حزب براى مقابله با هر کسى چه در درون و چه در بيرون است که روزى بگويد بالاى چشم سياستهاى آنها ابرو است. اين روش منسوخ به سيستم ارعاب و به سکوت کشاندن متکى است و سکوت در مقابل آن تنها کمک به آن است.

متاسفانه اين اولين بار نيست که ما شاهد اين روشهاى غير سياسى هستيم. اعضاى رهبرى حزب ما٬ کومله و ديگران قبلتر اتهامات مشابهى را از اين حزب دريافت کردند. چند روز بعد از انتشار اين يادداشت نازل کسى از کادرها و رهبرى اين حزب واکنشى نشان داد. ظاهرا سکوت علامت رضاست! من با شناختى فردى و از نزديک که با بيشتر کادرهاى اين حزب دارم٬ هنوز ترديد دارم که افرادى چنين سياستهائى را تائيد کنند و يا حاضر باشند در رسانه اى و يا يک جلسه رسمى اعلام کنند که بله از نظر ما ايرج فرزاد "پرووکاتور پليس" است. همينها حاضر نيستند به کومله در يک مجلس سياسى علنى بگويند که "شاخه وزارت اطلاعات" است. اما اگر سکوت ميکنند دو دليل دارد؛ يا اين حزب تعادلش را از دست داده و تفاوت نقد و منتقد و اختلاف نظر را با ترور شخصيت و فضا را مسموم کردن نميبينند٬ و يا درک ميکنند و منافع محدود باعث ميشود که آگاهانه هر پرنسيپ و اصول سياسى و ديوارى که اپوزيسيون را از جمهورى اسلامى جدا ميکند ويران کند.

اين سياستها اما از پيش مهر شکست را بر پيشانى خود دارند. اين سياستها بارها امتحان شدند و بارها شکست خوردند و تنها نتيجه اش منزوى شدن بيشتر اين حزب است. اين سيرى است که تمام فرقه هاى سياسى و جريانات غير اجتماعى بنا به ماهيت اهداف شان در رفتار سياسى و تشکيلاتى بروز داده اند و همه شان شکست خورده اند. نه مجاهد٬ نه "حزب کمونيست کارگرى" امروز و نه "حزب حکمتيست" و نه هيچ جريان مهجور سنتى چپ و راست که اين روشها را آزمودند به جائى نرسيدند. اين رفتارها ربطى به کمونيسم کارگرى ندارد و تماما ضد آنست. اساس و نقطه شروع کمونيسم کارگرى منصف بودن٬ حقيقت جو بودن٬ انتقادى و انسانگرا بودن٬ و دفاع از حرمت فرد است. کمونيسم کارگرى بعنوان جريانى انقلابى و کمونيست و سرنگونى طلب به مصونيت فضاى سياسى اپوزيسيون پايبند است و براى جا انداختن و تثبيت چهارچوبهاى سياسى متمدنانه تر و آزادانديشانه تر تلاش ميکند. روشهاى جريانات فرقه اى تماما در مقابل اين مشخصات جنبش کمونيسم کارگرى است و به ايجاد فضاى ناامن سياسى در اپوزيسيون و باب شدن ترور شخصيت کمک ميکند. امرى که بهره اش را همواره جمهورى اسلامى برده است.  

وقتى نرمها ميريزد و هر روشى مجاز شمرده ميشود٬ ما شاهد شاهکارهائى هستيم که در ايندوره از جمله "حزب حکمتيست" و محفل آذرين- مقدم و قوم پرستان توليد کردند. يکى مرز جانى و قربانى و اپوزيسيون را بهم ميريزد و درست در لحظه اى که رژيم يورش آورده و ميزند و ميکوبد٬ اپورتونيستى در باد شايعات و اطلاعات ثابت نشده و مشتى ادعا لم ميزند و ميخواهد پوزه مخالف سياسى اش را بزمين بزند و دکان خودش را رونق دهد. يکى در تقابل طرف را مامور و متحد شاخه اطلاعات رژيم ميکند و بر همين اساس هر کسى چيزى مخالف بگويد را به "پرووکاتور پليس" مفتخر ميکند. دادگاه و دادستان و قاضى و هيئت منصفه يکى است و آن منافع فرقه است. هنوز ميتوان فهميد در متن يک بحث مسائل نسنجيده اى طرح شوند و بى تناسبى سياسى خودنمائى کند. اما اگر قرار است هر کسى با هر سياست راستى فورى عنوان "شاخه اطلاعات" و "پرووکاتور پليس" را دريافت کند٬ ديگر با پديده جديدى مواجه هستيم که هر روز ممکن است يکى را در ميدان شهر دراز کند و مدالى به دوشش آويزان کند. اين سياست مبتنى بر نفى هر روابط انسانى٬ تاريخ مبارزاتى مشترک٬ رفاقت٬ مسئوليت سياسى و بديهى ترين روابط عادى انسانى است. اين روش تنها تصويرى عميقا فرقه اى و فالانژ از بکار برندگانش ميدهد. هيچ احترامى را از جانب کسى برنمى انگيزد. اين روشها بيانگر ناتوانى در تلاش براى پيروزى در يک بحث با قدرت استدلال سياسى است. متاسفانه تعدادى "راديکاليسم" را با درجه بالاى بى حرمتى و بد دهنى و اتهام زنى عوضى گرفتند. سياستى که حرمت انسانى را لگد مال ميکند٬ نقطه مقابل هر نوع راديکاليسم است که اساسا رجوع به انسان و حق و حرمت اوست.

جنبش کمونيستى طبقه کارگر و جريانات مختلف در اپوزيسيون نيازمند وجود يک فضاى سياسى سالم و صريح هستند. در محيطى که مسموم است سياست و تئورى برد زيادى ندارد. تفاوتها و تمايزها و مسائل اساسى قربانى ميشوند و ارتجاع و عقب ماندگى و لمپنيسم ميداندار خواهند شد. بايد تلاش کرد اين روشها را اجتماعا منزوى کرد. نقد مجازترين و بديهى ترين ابزار در مبارزه سياسى است. هيچ "تقدسى" را در قلمرو نقد و جدل سياسى نبايد پذيرفت. به هيچ "تابو" ئى نبايد ميدان داد. در عين حال نقد نظرات سياسى با حمله به تماميت فرد و بى حرمتى شخصى و اتهام زنى٬ به لطف مبارزات سوسياليستى و پيشرو ديگر حتى در چهارچوب فرهنگ منحط بورژوائى يکى تلقى نميشود. على القاعده انتظار از جريانات و جنبشهاى پيشرو اينست که از مرزهاى موجود فراتر بروند و براى تبديل کردن چهارچوبهائى غنى تر و مبتنى بر گسترش رعايت حقوق افراد و حرمت آنها تلاش کنند. اما اين نوع کارها فورى با منافع غير اجتماعى و فرقه اى عده اى تصادم ميکنند. تضاد منافع يک محور ثابت سياست است. بسيارى در چنين شرايطى کارى براى کردن و حرفى براى زدن و توانى براى راه رفتن ندارند. لذا بهم ميريزند تا در فضاى اغتشاش اصل بقا را تضمين کنند.

حزب اتحاد کمونيسم کارگرى براى مصون بودن فضاى سياسى اپوزيسيون رژيم اسلامى تلاش ميکند. ما تامين اين امر و پايبند بودن کليه نيروهاى اپوزيسيون به آنرا حياتى ميدانيم. بويژه جنبش سوسياليستى طبقه کارگر از اين سياستهاى فرقه اى بيشترين لطمات را ميخورد. اختلافات سياسى و اهداف متمايز طبقاتى در صحنه جامعه و در قلمرو مبارزه سياسى جاى روشن خود را دارند. نقد عميق آرا و افکار و سياستها هميشه يک گوشه جدال وسيع تر طبقاتى بودند. از نظر ما هر شايعه اى از جانب رژيم اسلامى فاقد اعتبار است. هر ادعائى در مورد فعالين اپوزيسيون مادام که معتبر بودن آن در پروسه روشن و قابل قبولى بثبوت نرسيده است فاقد اعتبار است. هر نوع حمله شخصى و ترور شخصيت و رايج کردن سنتهاى فرقه اى زير پوشش "جدل سياسى" محکوم است و بايد قاطعانه ماهيت و اهداف نازل آنرا افشا کرد. ما اين سياستها را محکوم ميکنيم و براى به شکست کشاندن آنها تلاش ميکنيم. ما در عين حال اثباتا سنت اجتماعى کمونيستى طبقه کارگر که مبتنى بر آزادى و برابرى و اعاده حرمت انسانى است را تقويت ميکنيم. *